زغال سنگ در زیر جناحین شمالی کوه دیابلو در سال 1859 کشف شد، زمانی که یک دامدار محلی هنگام تمیز کردن یکی از چشمههایش به رگ برخورد کرد.
آرگونوتهای ناراضی و خسته از طناب طلا به محل هجوم آوردند و آماده بودند تا از این گنج تاریک سود بیشتری کسب کنند. خانواده پس از خانواده، نه تنها جویندگان قدیمی طلا را دنبال کردند.
پنج شهر با پودر زغال سفید کلارک به وجود آمدند و به سرعت مانند شعله در اطراف سه درز در دامنه کوه دیابلو رشد کردند. شهرها نورتونویل، سامرزویل، جادسونویل، استوارتویل و وست هارتلی بودند که همگی در برابر تپه های شیب دار و غبارآلود قرار داشتند.
بلکه مهاجرانی که از سراسر جهان به دنبال کار بودند ولز و ایتالیا، آلمان، چین، اسکاتلند و استرالیا، مکزیک، کانادا، اتریش. آنها درختانی از کشورهای خود کاشتند.
ملخ سیاه، سرو، درخت بهشت، درخت فلفل مانند دعا: تا آنها نیز ریشه و شاخه رشد کنند و در اینجا شکوفا شوند، جایی که خشک بود، اینجا که در شب آسمان بزرگ و خالدار بود و عجیب بود و کایوت ها زوزه می کشیدند.
آنها در درههای مجزا در اطراف میدانهای زغالسنگ جمع شدند، هرچند که هر کدام در مسیرهای پیادهروی و جادههای باریکی که به بالا و بالای تپههای خشک منتهی میشد.
در فاصلهای آسان از درههای بعدی قرار داشتند. نورتونویل بزرگترین (با نهصد نفر ساکن در سال 1870) و مرکزیترین مکان در بین پنج مورد بود.
و سامرزویل بعد از پشته شرقی استوارتسویل در شرق دورتر از سامرزویل قرار داشت و کوچکترین دو شهرک، جودسونویل و وست هارتلی، در دورترین لبه شرقی معادن ساخته شدند.
باید به نظر می رسید که به نظر می رسد که خرچنگ و درمنه و مانزانیتا که در پشته ها رشد کرده اند، گویی پنج شهر معدنی یک شبه سیلی خورده اند.
یک روز تپههای خشک، روز دیگر قصابی تختهفروشی، پانسیون، اداره پست، دوجین کلبه کوچک ویکتوریایی با درختان نهال از سراسر جهان که به سرعت رشد میکنند.